شازاده کوچولوی مامی و ددی

طلای من به دنیا اومد

ظلای من صبح ساعت 10 روز یکشنبه 26 مرداد 1393 بدنیای ما اومدیو تونم چه دنیا اومدنی. روز قبلش مامی جون دیگه حرکتت رو احساس نمی کردم. هنوز 36 هفته نشده بود اما ترس برم داشت. تصمیم گرفتیم بریم دکتر. رفتیم مطب دکتر هسینی و بهش گفتم که خرکت های طلا رو احساس نمی کنم. اون گفت که برم بیمارستان بهمن و نوار قلب بگیریم ازت. با مامی پا شدیم و رفتیم بیمارستان اما نوار قلب خوب نبود. دکتر گفت که باید سریع برم بیمارستان آیت اله موسوی و بستری بشم. پسر گلم رفتیم بیمارستان. اونجا بستری شدم و کم مونده بود که آمپول درد رو بهم بزنن که دکتر غلامی سونوگرافی الکی که گرفته بودم رو دید و ترسید و گفت باید سونوگرافی بشه بعد آمپول درد بزنن. خلاصه چون آقای سونوگرافی نیومد ...
26 مرداد 1393
1